×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دست نووشته های مهاتما گاندی

× من میتوانم خوب , بد , وفادار, خائن , فرشته خو یا شیطان صفت باشم . من میتوانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم . من میتوانم سکوت کنم , نادان ویا دانا باشم . چرا که من یک انسانم و اینها صفات انسانی است . و تو هم به یاد داشته باش : من نباید چیزی باشم که تو میخواهی. من را خودم از خودم ساخته ام , تو را دیگری باید برایت بسازد و تو هم به یاد داشته باش : منی که من از خود ساخته ام , آمال من است . تویی که تو از من می سازی آرزوهایت یا کمبودهایت هستند . لیاقت انسان ها کیفیت زندگی را تعیین میکند نه آرزوهایشان . و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی . و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه . ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی . می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم , و من هم . می توانی از من متنفر باشی بی ه
×

آدرس وبلاگ من

yaghey.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/yaghey

گزیده هایی از كتاب گفتگو با خدا اثر دونالد والش

گزیده هایی از كتاب گفتگو با خدا اثر دونالد والش

اگر در زندگی به آنچه آرزو داری نمی رسی، به این دلیل نیست که خداوند نخواسته به دعاهای تو پاسخ دهد، بلکه به این علت است که آنچه تو فکر می کنی، می گویی و عمل می کنی بر خلاف چیزی است که آرزو داری به آن برسی.

تا زمانی که نگران هستی مردم چه قضاوتی روی تو دارند، در بند اسارت آنها هستی.

تنها زمانی که به تأیید و تصدیق دیگران نیازی احساس نکردی می توانی حاکم بر سرنوشت خود باشی.

احساس گناه و ترس، یگانه دشمن های بشر هستند.

ترس و احتیاط دو کیفیت از هم مجزا هستند. جانب احتیاط را از دست نده- هوشیار باش- ولی از چیزی هراس نداشته باش، چون ترس صرفاً فرد را فلج می کند،در حالیکه هوشیاری تو را به تحرک وا می دارد.

مجهز باش نه فلج و از کار افتاده.

قانون طبیعی ایجاب می کند که جسم، ذهن و روح در گفتار ، کردار و پندار با هم یکی باشند تا فرایند خلقت درست عمل نماید.

وقتی احساسات طبیعی سرکوب می شوند،واکنش ها و پاسخ های غیر طبیعی بوجود می آورند.

هیچ چیز یکسان باقی نمی ماند و هیچ چیز هم بدون تغییرباقی نمی ماند. بدون تغییر باقی ماندن، یعنی ایستا بودن و حرکت نکردن، یعنی مردن.

چون همه شما فرایند شدن را طی می کنید. همه ی شما تجربه تکامل را پشت سر می گذارید.

بدن هرگز نمی میرد، فقط به روح استحاله پیدا می کند.

مرگ در لحظه جدایی،تجربه باشکوه و شگرفی بنظر می رسد.

با مشاهده هر لحظه از زندگی، تو باید به مرگ و نیستی بیفتی. چون در غیر این صورت فقط نیمی از زندگی را مشاهده کرده ای.

هر لحظه به محض اینکه آغاز می شود، پایان می پذیرد. اکر تو این واقعیت را درک نکنی به عظمت حیات پی نبرده ای. و لحظات بنظرت عادی می رسند.

اگر تو مرگ را درک نکنی، مواهب زندگی به نظرت ساده می آیند. تو باید برداشتی بیش از یک درک ساده از مرگ داشته باشی. تو باید از مرگ استقبال کنی، همانگونه که از زندگی استقبال می کنی.

اگر بر این تصور باشی که این لحظه ممکن است آخرین دیدار تو با عزیزی باشد، قدر و ارزش زندکی را خیلی بیشتر می دانی تجربه تو از لحظه کنونی شگفت انگیز بود، چنانچه فکر می کردی که این لحظات ممکن است دیگر تکرار نشود. عدم آمادگی تو برای قبول واقعیت مرگ سبب می شود، از تفکر کردن روی زندگی و مواهب آن خودداری کنی. لذا زندگی را آنطور که باید تجربه کنی، تجربه نمی کنی. لذا و در نتیجه لحظه را از دست می دهی مرا با همه مواهبی که می تواند برای تو داشته باشد تو بجای آنکه در لحظه زندگی کنی، به گذشته برمی گردی و تأسف های ناشی از آن.

تو وهم وخیال نیستی بلکه خالق آنی.

تودر دنیا هستی ولی به آن تعلق نداری.

تو نه گل هستی و نه حتی میوه تودرختی.و ریشه هایت عمیق و ادامه دار است. تو از خاک بیرون آمده ای وهم گل وهم میوه ی تو مجدداً به خاک بر می گردد و خاک را غنی تر می سازد. بنابراین میراث زندگی، زندگی است و هرگز نمی تواند چیزی به نام مرگ باشد.

آنچه آن را انکار می کنید، در واقع آنرا اعلام می کنید، آنچه را اعلام می کنید خلق می کنید.

در فاصله های زمانی کوتاه مدت، در طول زندگی، روح برای سوخت گیری و برای کسب نشاط مجدد جسم را ترک می کند تا بتواند با زحمت در قفس تن ادامه زندگی دهد.

روح مرتبه واقعی هستی را جستجو می کند. روح تجلی سبکی و رهایی و آرامش و نشاط است. روح بی مرز و بی انتها است. و از هر گونه درد و رنجی رها است. روح مظهر خرد و عشق کامل است.

مهمترین سئوالی که نژاد بشری با آن روبرو است این نیست که شما چه موقع از زندگی درسی می آموزید، بلکه چه موقع روی آموخته های خود عمل می کنید؟

روح همه جا هست، درون و بیرون از تو، روح چیزی است که تو را در بر می گیرد.

آنچه تو نثار دیگران می کنی در واقع نصیب خود می سازی. چون همه ی شما یکی هستید.

�تو همان هستی که می اندیشی� هر باوری را که به خود تلقین کنی همان را تجربه خواهی کرد.

هر بار که تو خود را کوچک ببینی، خدا را نفی کرده ای.

�غریزه ی اولیه� شما بقا و برزیستی نیست. بلکه برابری و برادری و عشق است.

عشق هیچگونه نیازی ندارد، این همان چیزی است که از آن پدید می آید. اگر عشق تو به دیگری نیازی بوجود آورد دیگر آنرا نمی توان عشق نامید، بلکه یک نمونه ی تقلبی است.

انسان در عشق باید دهنده باشد نه دریافت کننده.

وقتی تو کسی را کنترل می کنی آنچه می خواهی بدست می آوری. وقتی آنها را آزاد می گذاری آنها به آنچه می خواهند می رسند.

جوهر ذات ما یکی است. فقط یک مطلقیت وجود دارد.( تو از خدا و دیگران جدا نیستی.) آنچه تو انجام می دهی روی همه چیز و همه کس تأثیر می گذارد.

جنبه ی الوهیت فردی یک نفر بر جنبه ِ الوهیت دیگری نمی تواند قدرتی اعمال نماید. یک روح نمی تواند روی روح دیگری بر خلاف اراده ی او تأثیر بگذارد. قربانی و شرور به مفهومی که به تو القاء شده وجود ندارد.

تو آنچه فکر می کنی خلق می نمایی. و آنچه خلق می کنی همان خواهی شد. و آنچه را هستی بیان می کنی. آنچه بیان می کنی تجربه می کنی، آنچه تجربه می کنی هستی، آنچه هستی فکر می کنی.

دایره کامل است.

شما در همه حال در حال توصیف خود هستید هر عملی، حرکتی است در راستای توصیف �خود�.

در درون تو سیستم راهنمای درونی است که را ه صحیح را به تو نشان می دهد. این صدا ی درونی همیشه با لاترین انتخابی را که داری به تو نشان می دهد و بزرگترین درکی را که از آینده داری به تو نشان می دهد. آنچه باید انجام دهی این است که صدا را دنبال کنی و حس درونی را رها نکنی.

�عدالت� چیزی نیست که شما بعد از انجام عمل خاصی تجربه کنید، بلکه برای آنست که شما به گونه ی خاصی عمل می کنید.عدالت عمل است نه تنبیهی به دلیل انجام عملی.

عدالت یک عمل است نه یک عکس العمل.

خوب نمی تواند بدون تجربه ی عکس آن (بدی) وجود داشته باشد بنابراین تو بدی را که حرکت معکوس و سیر مخالف خوبی است خلق کردی. بدی ضد حیات است.

شما، خوب در بازی با الفاظ مهارت دارید.Live همان واژه ی Evil است که وارونه شده است.

تکامل یعنی بکارگیری آنچه در خدمت شما است و پدید آوردن تغییرات رفتاری. وحدت حقیقت نهایی است و تکامل صرفاً واژه ی مترادفی برای حرکن بسوی حقیقت است.

آنچه زندگی برایت پیش می آورد دوست داشته باش.

بدان و بفهم که این تو هستی که زندگی را بسوی خود جلب می کنی..

 

یکشنبه 20 تیر 1389 - 3:26:39 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم