×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دست نووشته های مهاتما گاندی

× من میتوانم خوب , بد , وفادار, خائن , فرشته خو یا شیطان صفت باشم . من میتوانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم . من میتوانم سکوت کنم , نادان ویا دانا باشم . چرا که من یک انسانم و اینها صفات انسانی است . و تو هم به یاد داشته باش : من نباید چیزی باشم که تو میخواهی. من را خودم از خودم ساخته ام , تو را دیگری باید برایت بسازد و تو هم به یاد داشته باش : منی که من از خود ساخته ام , آمال من است . تویی که تو از من می سازی آرزوهایت یا کمبودهایت هستند . لیاقت انسان ها کیفیت زندگی را تعیین میکند نه آرزوهایشان . و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی . و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه . ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی . می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم , و من هم . می توانی از من متنفر باشی بی ه
×

آدرس وبلاگ من

yaghey.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/yaghey

درست و نادرست - خوب و بد - برگرفته از کتاب گفتگو با خدا

درست و نادرست - خوب و بد - گفتگو با خدا 
درست و نادرست ، خوب و بد باید بدانیم كه درست یا نادرست و خوب یا بد واژه هایی "نسبی"
 هستند. از نظر خدا بد وجود ندارد. یعنی در آفرینش خداوند چیزی بنام "بد" یا "نادرست" جایی ندارد. "بد" یا "نادرست" چیزی است كه در مقابل "خوب" یا "درست" قرار می گیرد. باید بدانیم كه "خوب" و "بد" بر اساس ذهنیت و تكامل ما، برای ما معنی میابد. چنانچه كارهایی در یك زمان خاص یا در میان یك گروه و جامعه خاص از مردم، درست نامیده می شوند، در حالیكه در زمان دیگر و در میان گروه دیگر نادرست تلقی می شوند. بنابراین خوب و بد واژه هایی نسبی هستند و بد هر آن چیزی است كه مقابل خوب قرار می گیرد. خداوند چیزی را بنام "بد" معرفی نكرده، چون در آفرینشش، بد جایی ندارد. اگر هم در كتابهای آسمانی چنین چیزی را مشاهده كرده اید، باید گفته شود كه خدا چیزی بنام بد را معرفی نكرده، بلكه آن داستان و جریان را تعریف كرده و ما با توجه به اعتقاداتمان، آن كار را "بد" یا "خوب" می نامیم. برای درك این مسئله، نخست باید یاد بگیریم كه در مورد هیچ قضیه ای "قضاوت" نكنیم. قضاوتی كه ما داریم بر اساس درك و شناخت ما می باشد، بنابراین ممكن است چیزی را خوب یا چیزی را بد تلقی نماییم.

چیزی كه خدا از ما خواسته این است كه در مورد چیزی قضاوت نكنیم. چون برای ما و در زندگی ما "بد" و "نادرست" به همان اندازه ای نقش دارد كه "خوب" و "درست" دارد و شاید نقش چیزی كه بد (واژه نسبی) می نامیم در تكامل ما بیشتر نیز جلوه كند.

چراكه ما هر آنچه را خوب بدانیم، نیازی به تحقیق و تفحص در اصل آن نخواهیم دید. یعنی چیزی را كه از ابتدای زندگیمان و تحت تاثیر جامعه و خانواده و ...، خوب و درست نامیده ایم، بی قید و شرط می پذیریم و البته پذیرفته ایم، بی آنكه بدانیم چرا و به چه دلیل این كار یا این عقیده خوب و درست است. چون ما آنرا خوب دانسته ایم و نیازی به تحقیق در آن ندیده ایم.

در حالیكه "بدها" (نسبی) فرصت بسیار ارزشمندی در اختیار ما قرار می دهند كه ما خوبیها را تجربه كنیم و برای ما ثابت شود.

در واقع بد (نسبی)، فرصتی برای تحقیق در اختیار ما قرار می دهد. برای درك بهتر مسئله نظر شما را به سئوال و جواب زیر با خدا جلب می كنم:

آیا ما باید به سخنان پروردگار، حتی وقتی آنچه گفته می شود، ظاهرا نادرست می آید، گوش كنیم؟

بله، بویژه وقتی چیزی نادرست بنظر می رسد. چون اگر تو مطمئنی كه در مورد همه چیز نظر درستی داری، دیگر چه لزومی دارد كه با پروردگارت صحبت كنی؟

تو می خواهی به شیوه ای كه خودت فكر می كنی درست است، عمل كنی. و این كاری است كه از اول عمرت انجام داده ای. ولی توجه داشته باش كه تو از آغاز تاریخ به این كار مشغول بوده ای. خوب نگاه كن ببین دنیا به چه شكلی است؟ كاملا آشكار است كه در این میان تو متوجه چیز نشده ای، ظاهرا چیزی وجود دارد كه تو درك نمی كنی. آنچه را كه تو درك می كنی، قاعدتا باید بنظرت درست رسیده باشد. چون "درست" واژه ای است كه تو بكار می بری تا آنچه را كه با آن موافقت داری، بیان و توصیف كنی. بنابراین آنچه را كه از نظرت افتاده، چیزی است كه در ابتدا بنظرت "نادرست" آمده.

تنها راه پیشرفت در این مواقع این است كه از خود سئوال كنی: �راستی چه اتفاقی می افتد اگر آنچه را من ثصور می كردم غلط است، درست از آب در می آمد؟� هر دانشمند بزرگی این را بخوبی می داند. وقتی آنچه دانشمندی انجام می دهد درست از آب در نمی آید، او همه فرضیات خود را كنار می گذارد و دوباره شروع می كند. همه كشفهای بزرگ از تمایل و انگیزشی ناشی شده و قبول این واقعیت كه، آنچه من می گویم ممكن است "درست نباشد". و این، آن چیزی است كه در اینجا نیاز است.

شما نمی توانید خدا بشناسید، مگر آنكه این باور را كه از پیش خدا را می شناختید، متوقف سازید. شما نمی توانید خدا را بشنوید، مگر این فكر را كه از پیش خدا را می شنیدید، متوقف سازید.

خداوند حقیقت را به تو نمی فهماند مگر آنكه تو دیگر به حقیقتی كه به آن معتقد هستی فكر نكنی.

امیدوارم متوجه مطلب شده باشید، با گفنگویی كه از خدا آمد. به این ترتیب می بینیم كه همه چیز در این جهان "خوب"، "درست" و "زیباست". حتی چیزی كه ما بد می نامیم. سر و رمز كار كه سالك می تواند همه چیز را خوب ببیند و و حتی بد ها را نیز دوست داشته باشد، در قبول و ایمان به این اعتقاد است. ما در نهایت كه به كسی كه واقعا هستیم "خود برتر"، می رسیم، می توانیم همه چیز را دوست داشته باشیم و دیگر قضاوتهای ارزشی بر روی چیزی نداشته باشیم.

واین است آن چیزی كه ما واقعا هستیم، یعنی سراسر خوبی، زیبایی و عشق.

در نهایت مطلب خود را به جمله ای از خدا ختم می كنم كه:


آنچه رهبران، وزیران، خاخام ها، كشیش ها و كتابها به تو آموخته اند، منابع موثقی نیستند. موثق ترین منبع، احساساتت است. به احساساتت گوش بده، به متعای ترین افكارت گوش بده، به تجربه ات گوش بده. هرگاه هر كدام از این برداشتها متفاوت بود، از چیزی كه معلمانت به تو گفته اند، یا در كتابها خوانده ای، كلمات را فراموش كن، كلمات نا مطمئن ترین منبع دریافت حقیقت هستند
شنبه 19 تیر 1389 - 3:59:01 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم